۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷

در روياي بابل

ريچارد براتيگان
پيام يزدانجو
نشر چشمه/ چاپ اول 1386/ 238 صفحه/ 3400تومان
- سومين رماني‌يه كه از براتيگان ترجمه مي‌شه. من اگه بخوام رتبه‌بندي‌شون كنم اول «در قند هندوانه» رو مي‌گم. بعد همين «در روياي بابل»، بعدش هم «صيد قزل‌آلا در آمريكا».
- خب، داستان يه كارآگاه كه اتفاقن اصلن به درد اين كار نمي‌خوره و بي‌عرضه‌ست. همچين موضوعي زياد تكرار شده. يه كمي تو مايه‌هاي «برلاخ» فردريش دورنمات. اما توي شخصيت اين كتاب اون باهوش بودن نهاييِ برلاخ هم نيست.
- ويژگي اصلي شخصيت اول كتاب اينه كه مدام توي «روياي بابل» فرو مي‌ره. اين قضيه از وقتي شروع مي‌شه كه رفته براي بيس‌بال تست بده. از اون به بعد مدام مي‌ره توي روياي بابل. اون‌جا يه كارآگاه مشهوره و يه دوست‌دختر فوق‌العاده داره و....
- « به گمانم من از جمله به اين دليل هرگز كارآگاه خصوصي قابلي نشدم كه بيش از حد در روياي بابل بودم. »
- اواسط كتاب ماجراي اصلي داستان شكل مي‌گيره. يكي به كارآگاه پول مي‌ده تا يه جنازه رو براش بدزده.
- قاعدتن نبايد داستان رو تعريف كنم.
- مي‌شه در موردش تمثيلي قضاوت كرد. اين داستان زمان جنگ جهاني دوم مي‌گذره. مي شه گفت تو دنياي امروز، بهترين راه تحمل شرايط، خيالبافي‌يه. كاري كه كارآگاه تو اين داستان مي‌كنه و آخرش هم ازش پشيمون نيست.
- الآن «زندگي دوم» كه تو اينترنت هست شايد همين حالت رو داشته باشه. تو زندگي دوم هم آدما عروسي مي كنن و كار مي‌كنن و... مثل كارآگاه توي بابل. ( بابل هم همون بابل باستانه. )

- كتاب خوبي‌يه در كل. اگه از براتيگان خوشتون مي‌ياد هم كه حتمن بخونيدش.

- در ضمن يزدانجو گفته بعد از اين كتاب، ديگه ترجمه نمي‌كنه.
........................................

۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷

كافكا در كرانه

هاروكي موراكامي
مهدي غبرايي
نيلوفر/چاپ اول86/ 607 صفحه/7500 تومان
- تا حدود صفحه‌ي 200 خيلي خيلي ازش خوشم اومده بود. بعد، كم‌تر. اما در نهايت مي‌شه گفت خيلي خوب بود.
- فضاي اين داستان يه كم با تك مجموعه داستاني كه ازش ترجمه شده فرق داره، اما در كل مشخصه كه يه نفر همه‌شون رو نوشته.
- تو اين رمان، تخيل نقش پررنگ‌تري داره نسبت به داستان‌هاي اون مجموعه. در واقع يه جنبه از رمان بازآفريني اسطوره‌ي اوديپوسه.
- اهميت قائل شدن براي بدن و آمادگي جسماني: كافكا، شخصيت اصلي داستان، هر روز ورزش مي‌كنه و حتا موقعي كه از خونه فرار كرده و رفته يه شهر ديگه هم باشگاه بدنسازي رفتنش ترك نمي‌شه! خود موراكامي هم كه فكر كنم الآن 59 سالشه روزي 2 ساعت مي‌دوه.
- حتمن اين‌كه موراكامي ژاپني‌يه هم تاثير داره تو اين كه فكر مي‌كنم شخصيت‌هاش خيلي جاها حرفايي مي‌زنن كه بيشتر به افكار شرقي مربوطه. مثلا اين‌كه چند جا به آزاد گذاشتن فكر و استراحت دادن بهش و به هيچ چيزي فكر نكردن اشاره كرده و...
- به علاوه يه جور انفعال تو كل داستان‌هاش هست. بهتره بگم فقدان كه خود كتاب هم تو مقدمه همين رو گفته. همه يه جورايي درمانده و در عين حال عادي‌ان. انگار كاملن با اين قضيه كنار اومده‌ن يا اين‌طوري وانمود مي‌كنن. من توي زندگي زياد از اين جور آدما نديدم. اما اين رو تو بيشتر داستان‌هاي خارجي و حتا داستان‌هاي فارسي جديد حس مي‌كنم.
- با بازي‌هاي فرمي اصلن كاري نداره. توصيف‌هاي خيلي بكر و عجيب‌غريب تو داستاناش نيست و اغلب توصيفاتش ساده است. اما خيلي جاها ريزبيني‌هاي جالبي داره. جذاب‌ترين قسمت‌ داستان‌هاش به نظر من ديالوگ‌هاي بين آدم‌هاست و روابط‌شون.
- در كل من خيلي ازش خوشم مي‌ياد. در ضمن، تس كالاگر، زن ريموند كارور گفته موراكامي خجالتي‌ترين و گوشه گيرترين آدم دنياست. .......................................................