۱۲ دی ۱۳۸۸

روز ناشنوا

لزلی آیوازیان
بهرنگ رجبی
نشر نیلا (مجموعه‌ی کتاب کوچک)/ چاپ اول۸۸/ ۱۶ صفحه/ ۵۰۰ تومان

«صحنه بسیار ساده است: یک صندلی.
احتمالاً یک چهارپایه.
شاید اسباب‌بازی‌هایی روی زمین.
زمان صحنه‌ی نخست اول صبح است.
زمان صحنه‌ی دوم اول عصر است.
مادری ناشنوا دارد با کودکی ناشنوا که روی صحنه حضور ندارد حرف می‌زند. حرف زدنش با صدای بلند است و نیز با زبان اشاره.»

هر توضیحی در مورد داستان بدم لو می‌ره. تمام نمايشنامه همين حرف زدن مادر با بچه‌ی ناشنواشه. در حد یک نمایشنامه‌ی خیلی کوتاه خوبه. ناراحت‌کننده هم هست. یعنی می‌تونه توی فرصت کمی که داره روی آدم تاثیر بذاره. تاثیرش روی من ناراحتی بود.