۸ دی ۱۳۸۸

تیمبوکتو

پل استر
شهرزاد لولاچی
نشر افق/ چاپ دوم ۸۶/ ۱۹۰ صفحه/ ۲۳۰۰ تومان

مهم‌ترین مشخصه‌ش اینه که داستان درباره‌ی زندگی یک سگه. اسم سگ مستر بونزه. صاحب مستر بونز شاعره. بعد اتفاق‌هایی می‌افته که صاحب‌های جدیدی پیدا می‌کنه. راوی سوم شخصه. طوری در مورد احساسات و فکرهای مستر بونز توضیح می‌ده که مسخره و غیرقابل باور نیست.
«حدود ساعت ده، گیر شش پسر یازده دوازده ساله افتاد. اول مثل این بود که شانس آورده، یکی دو ساعتی خیلی خوب از او پذیرایی کردند. پسرها به او چوب‌شور، سوسیس و ته‌مانده‌ی پیتزا دادند. مستر بونز در عوض سخاوت‌شان هر کاری بلد بود کرد تا آن‌ها را سرگرم کند. او خیلی با بچه‌ها سر و کار نداشت، اما طی سال‌ها به اندازه‌ی کافی دنیا دیده شده بود که بداند بچه‌ها پیش‌بینی ناپذیرند.»
اصلاً خسته کننده نیست. به نظر میاد نزدیک دویست صفحه در مورد زندگی یه سگ خوندن حوصله سر بر باشه  اما نبود. خیلی از شب پیشگویی بهتر بود به نظرم. راحت و سریع خونده می‌شه و خیلی لذت‌بخشه.

۲ دی ۱۳۸۸

شب پیشگویی

پل استر
خجسته کیهان
نشر افق/ چاپ دوم۸۶/ ۲۷۱صفحه/ ۳۵۰۰ تومان

پشت جلد: «سیدنی ار از یک نوشت افزار فروشی دفتری جلدآبی می‌خرد. او که تا نه روز بعد در جادوی آن دفتر اسیر است، به دام پیشگویی‌های اسرارآمیز و رویدادهای شگفت‌آوری می‌افتد که زندگی زناشویی‌اش را به چالش می‌کشد و صحت دیدگاه‌هایش را با تردید روبه‌رو می‌سازد.»
بحث دفترچه‌ی جادویی و پیشگویی و تصادف که می‌شه من خود به خود جبهه می‌گیرم. این کتاب هم پر از این حرف‌هاست. راوی نویسنده‌ست و تازه از دست مریضی‌ش خلاص شده و برگشته خونه پیش زنش گریس. مثلاً وقتی تو دفترچه آبی داستان می‌نویسه زنش میاد تو اتاق و می‌بینه نیست. بعد راوی می‌گه همون‌جا بوده و داشته می‌نوشته. یعنی روح و جسمش موقع نوشتن از اون‌جا رفته بوده و... این قسمتش واقعاً توهین آمیز بود. داستان رو کاملاً نازل کرد.
چندتا داستان رو در دل داستان اصلی میاره و بیشترشون رو پادرهوا ول می‌کنه. مدام تصادف و اتفاق‌های عجیب پیش میاد که هیچ توجیهی نداره و آخر داستان راوی بدون هیچ دلیلی یک فرضیه درست می‌کنه که درست هم در میاد. احتمالاً همه‌ی این‌ها با پست مدرن دونستن کتاب توجیه می‌شه.
راوی یک‌سری از توضیحات رو توی پاورقی میاره. مثلاً درباره‌ی آشنایی‌ش با گریس چند صفحه توی پاورقی می‌نویسه. معلوم نیست چرا همین رو توی متن داستان ننوشته و مدام پاورقی آورده تا بعد از خوندشون آدم مجبور شه برگرده چند صفحه قبل و دوباره داستان رو دنبال کنه.

۱۸ آذر ۱۳۸۸

زمان‌لرزه

کورت ونه‌گوت
مهدی صداقت‌پیام
نشر مروارید/ چاپ دوم ۸۵/ ۲۸۱ صفحه/ ۲۹۰۰تومان

«رمانی بسیار لذت‌بخش... تصویری که ونه‌گوت از همسر اولش، برادرش و خواهرش ارایه می‌دهد، زیبا، دقیق، انتقادآمیز و دوست‌داشتنی است.» ولی به اون معنا رمان نیست. خیلی شبیه مرد بی‌وطنه که مجموعه مقاله‌ست. توی مرد بی‌وطن نظرش رو راجع به بعضی چیزها نوشته (البته طنزه). این‌جا هم همین کار رو کرده اما در مورد خودش و به خصوص خانواده‌ش بیشتر نوشته. زندگی یک نویسنده‌ی داستان‌های تخیلی رو هم تعریف می‌کنه در حین کتاب. اسم نویسنده گیلکور تراوته و تو بیشتر داستان‌های ونه‌گوت هست. آخر کتاب مترجم نوشته که این کتاب تلفیق رمان و زندگی‌نامه‌ست. قدرت طنزش زیاده حرف‌های خوبی هم می‌زنه ولی فکر کنم مرد بی‌وطن بهتر بود.

«به نظرم تکامل یافته‌ترین مخلوقات زمینی، زنده بودن را شرمآور و حتی چیزی بدتر از آن می‌دانند. دیگر چه برسد به موارد بحرانی‌تر، مثل وقتی که آرمانگرایان به صلیب کشیده می‌شوند. دو نفر از زنان مهم زندگیم، یکی مادرم و دیگری تنها خواهرم الیس یا الی، که هم‌اینک آن بالا در بهشت‌اند، از زندگی متنفر بودند و آن را با صراحت بیان می‌کردند. الی فریاد می‌زد، "تسلیم!، تسلیم!"
مارک تواین، بامزه‌ترین آمریکایی دوران خودش، در هفتاد سالگی مثل من به این نتیجه رسید که زندگی برای خودش و دیگران آکنده از فشارهای روحی است و این چنین نوشت: "از زمانی که به بلوغ رسیده‌ام، هرگز دلم نخواسته کسی از دوستانم که به دیار باقی شتافته‌، دوباره زنده شود." او این جملات را در مقاله‌ای آورده که پس از مرگ ناگهانی دخترش ژان نوشته است.»

۱۴ آذر ۱۳۸۸

عیش مدام

ماريو بارگاس يوسا
عبدالله كوثری
نشر نیلوفر/ چاپ اول۸۶/ ۲۵۵صفحه/ ۳۵۰۰ تومان

فلوبر نویسنده‌ی محبوب یوساست و اما بوواری شخصیت محبوب داستانی‌ش. توی بخش اول درباره‌ی آشنایی‌ش با فلوبر و مادام بوواری توضیح می‌ده. این قسمت یه‌کم شبیه زندگی‌نامه‌ست. از این لحاظ که می‌گه در اون دوران چه حالی داشته و مادام بوواری براش راه فرار بوده. اما سریع از این قسمت رد می‌شه و در مورد فلوبر و کتابش توضیح می‌ده. بخش مهمی از توضیحاتش با استناد به نامه‌های فلوبر به آدم‌های مختلفه. طبیعتاً خوندن این نامه‌ها خیلی لذت‌بخشه.
«آدم وقتی الگوی واضحی پیش رو دارد همیشه خوب می‌نویسد و از تو می‌پرسم، این الگوی روشن را در کجا می‌توانیم بیابیم مگر در چشم‌انداز پرشکوه مصائب انسانی؟ این چیزها طعم خامی دارند که حرص آدمخواری را در ذهن بیدار می‌کنند.»
بخشی که در مورد علاقه‌ی فلوبر به پا توضیح می‌ده فوق‌العاده‌ست. در طول کتاب زندگی فلوبر رو هم شرح می‌ده. این‌که چطور از شر دکتر شده خلاص می‌شه و تمام وقتش رو می‌گذاره برای نویسندگی. و راجع به روابطش و دوست‌هاش و شکل‌گیری داستان مادام بوواری و... خیلی کتاب کاملیه.بخش بعدی درباره‌ی ویژگی‌های مادام بوواریه و بخش آخر درباره‌ی تاثیرش بر ادبیات جهان.
فلوبر کتاب رو پنج ساله نوشته. با وقفه‌های خیلی کوتاه که می‌شه به حساب نیاوردشون. بعضی روزها از صبح تا شب فقط یک جمله رو مدام تصحیح می‌کرده. اگر مادام بوورای رو خوندید حتماً این رو هم بخونید.

این کتاب در menu

۱۳ آذر ۱۳۸۸

خیابان یک‌ طرفه

والتر بنيامين
حميد فرازنده
نشر مرکز/ چاپ سوم ۸۷/ ۱۳۰ صفحه/ ۲۳۰۰ تومان

پشت جلد نوشته: «این کتاب چنان که در نگاه نخست به نظر می‌آید یک کتاب گزین‌گویه نیست، بلکه مجموعه ای است از تصویرهای اندیشه‌گرانه. احضار چیزهایی است که بیان آن‌ها با واژه‌ها امکان‌پذیر نیست.»
نظم مشخصی نداره. متن‌های کوتاهی که پشت سر هم اومده و خیلی ربطی به هم نداره جز این‌که یک نویسنده درباره‌شون فکر کرده و نوشته. بعضی‌هاش خوب بود و یک‌سری هم برای من خیلی قابل فهم نبود.
«احساس اشمئزاز از تماس با حیوانات، در ترس شناخته شدن از طرف آن‌ها نهفته است. وحشتی که در ژرفای وجود آدمی نهفته است، ریشه در این آگاهی مبهم دارد که چیزی چنان نزدیک با حیوانت در او هست که ممکن است حیوان آن را شناسایی کند.»
«اگر کسی که خیلی به ما نزدیک است در حال مرگ باشد، در ماههای در پیش چیزی هست که ما به طرزی مبهم آن را درمی‌یابیم: چیزی که -هر چقدر هم بخواهیم آن را با او در میان بگذاریم- تنها به خاطر فقدانش است که رخ می‌نماید. سرانجام به زبانی به او درود می‌فرستیم که او دیگر چیزی از آن سر در نمی‌آورد.»
آخر کتاب هم دومقاله در مورد بنیامین داره از سوزان سونتاگ و تئودور آدورنو.

۱۱ آذر ۱۳۸۸

پدرو پارامو

خوان رولفو
احمد گلشیری
نشر آفرینگان/ چاپ سوم۸۷/ ۲۱۹ صفحه/ ۱۸۰۰ تومان

توی این کتاب در درجه‌ی اول داستان مهم نیست، فضاسازی مهمه. فصل‌های کتاب درهمه و نظم نداره. این به ابهامی که توی کل فضای داستان هست کمک می‌کنه.
فضایی که درست کرده عالی‌یه. یعنی چیزی داره که تو هر داستان آمریکای لاتینی پیدا نمی‌شه. شبیه خط سیر اصلی داستان و اتفاقاتی که می‌افته ممکنه وجود داشته باشه اما فضای داستان مخصوص به خودشه. مثلاً وقتی بارون میاد (و اون‌جا همیشه شرجی و بارونی و گرمه) و خاک و قبرها نم می‌کشن، مرده‌ها شروع می‌کنن به حرف زدن و صداشون از زیر خاک شنیده می‌شه.
توی خوب بودنش حرفی نیست. فقط گفته جزء ده‌تا رمان بزرگ قرنه. من در حد رمان قرن ازش خوشم نیومد. خوش دستم هست و راحت خونده می‌شه گرچه اسم زیاد داره و اسم‌ها شبیه هم‌اند. آخرش هم یک مصاحبه با خوان رولفو داره و درباره‌ی زندگی‌ش هم توضیح می‌ده.

این کتاب در «کتاب‌خوانه»