۱ مهر ۱۳۸۸

کافه پولشری

الن وتز

اصغر نوری

نشر نیلا (کتاب کوچک) / 1386/ 24صفحه/ 500تومان

- وقتی کتابی چاپ می شه که بیست و چهار صفحه داره خود به خود توقع خواننده بالا می ره. یعنی داستان کوتاه یا نمایشنامه ی چاپ شده در حدی هست که به عنوان یک کتاب مستقل به چاپ برسه. کافه پولشری اصلا این ویژگی رو نداره. کل نمایشنامه یک مونولوگه از زنی به اسم پولشری که صاحب کافه است. از مشتری ها صحبت می کنه و از اتفاقاتی که توی زندگی برای خودش افتاده و علاقه ای که به یکی از مشتری های کافه پیدا کرده. نمایشنامه لحن طنز داره و شخصیت پولشری باورپذیر به نظر میاد اما نمی شه خیلی روی این نمایشنامه حساب کرد. فکر می کنم متوسط بهترین لفظ برای توصیف این کتابه.

۱۷ شهریور ۱۳۸۸

آنتيگون

ژان آنوي
احمد پرهيزي
نشر ني (دورتادور دنيا)/ چاپ اول88/ 122صفحه/ 2000تومان
معمولاً اقتباس كردن خطرناكه و مسئوليت به همراه داره. در ضمن يك پيش‌فرض منفي در مورد اقتباس‌ها وجود داره. فرض بر اينه كه اقتباس‌ها آثار شاخصي نيستند مگر اين‌كه خلافش ثابت بشه. احتمالاً شهرتي كه اثر اوليه داره و محبوبيتش، باعث اين نگرش مي‌شه.
جنازه‌ي برادر آنتيگون به دليل قتل و خيانت در بيابان رها شده تا خوراك حيوانات بشه و آنتيگون سعي مي‌كنه برادرش رو خاك كنه. البته بعداً و موقع صحبت‌هاي آنتيگون و كرئون مي‌فهميم كه انگيزه‌ي آنتيگون بيشتر از اين‌هاست و حالت دغدغه‌ي نوع بشر رو مي‌گيره.
مترجم در پس‌گفتار راجع به زندگي ژان آنوي، فضاي سياسي فرانسه هنگام نگارش و اجراي آنتيگون، تراژدي سوفوكل و اقتباس‌هايي كه از اون شده و تفسيرهاي سياسي اين نمايشنامه نوشته و به خصوص براي اين‌كه بدونيد آنتيگون سوفوكل و اقتباس ژان آنوي چه فرق‌هاي عمده‌اي دارن مفيده.
اول كتاب چندتا نقل قول آورده شده كه عمدتاً تعريف و تمجيد از اين اقتباسه: «آنتيگون شاهكاري حقيقي است. مدت‌ها بود كه محافل تئاتر فرانسه با نمايشي سراسر تراژيك تكان نخورده بود...»
- menu

۱۴ شهریور ۱۳۸۸

تو مشغول مردن‌ات بودي

(گزيده‌اي از شعر و عكس جهان)
محمدرضا فرزاد
انتخاب عكس‌ها: شهريار توكلي
حرفه هنرمند/ چاپ اول87/ 208صفحه/ 8500تومان
براي هر شعر يك عكس آورده شده. معمولاً عكس‌ها ارتباط مستقيم با مضمون شعر دارن. يك شعر از براتيگان توي كتاب هست:
بي‌خيال عشق!
مي‌خواهم
لاي موهاي طلائي‌ت بميرم.
عكسي كه شهريار توكلي براي اين شعر انتخاب كرده تصوير يك زن از پشت سره با موهاي طلائي كه سايه‌ي يك مرد كه داره نگاهش مي‌كنه افتاده روي لباسش. بعضي جاها به نظر مياد هم‌نشيني شعرها و عكس‌ها نتيجه بخش نبوده و اگر هر كدوم جدا از هم قرار مي‌گرفتن بهتر مي‌شد.
فكر مي‌كنم معيار مترجم براي انتخاب شعر علاقه‌ي شخصي بوده. چون نمي شه ارتباط خاصي بين شاعرها پيدا كرد. هم از لحاظ مليت و هم از لحاظ تعداد شعرهايي كه از هر شاعر آورده شده.
به پيش پر مي‌كشيم و
به پس مي‌نگريم.
چه بهشتي بود!
چه جهنمي بود!
مردم ميهن من
آينده را مرور مي‌كنند.
(مرور آينده - آندري وزنسنسكي)

۱۲ شهریور ۱۳۸۸

هنر مدرن

نوربرت لينتن
علي رامين
نشر ني/ چاپ سوم 86/ 518صفحه/ 12000تومان
اين كتاب تقريباً از دوران امپرسيونيت‌ها شروع مي‌شه. توضيح مي‌ده چطور اين گرايش‌هاي جديد به وجود اومد و چه زمينه‌اي داشت. راجع به هنرمنداي مهم اون دوران و اون مكتب صحبت مي‌كنه و يه سري از كارهاش رو شرح مي‌ده. (بيشتر اون آثاري كه عكسشون تو كتاب هست.) كتاب خيلي خوبيه. يعني كامله و پيچيده هم نيست و شرايط هر دوران رو خيلي خوب توضيح مي‌ده. مثلاً در مورد «دادا» مي‌گه كه چظور قضيه از افتتاح يه كاباره‌ي هنري شروع شد و بعدش چي پيش اومد و آخرش به كجا رسيد و...
بيشتر تمركزش روي نقاشيه و بعد مجسمه سازي. توي فصل هنرهاي مفهومي هم راجع به اتفاق‌هايي كه توي اون دوران خاص فراگير شد توضيح مي‌ده. مثلاً چند نفري بوده‌ن كه خودشون رو جلوي مردم مثله كرده‌ن و آخرش ‌مرده‌ن و اين رو به عنوان اثر هنري در نظر مي‌گرفتن. يا «يوزف بويز» مسئوليت كامل هرگونه بارش برف در دوسلدورف در ماه فوريه رو بر عهده مي‌گيره. البته اينا براي يه دوره‌ي خاص بود. (بيشترشون دهه‌ي شصت ميلادي بوده‌ن) يعني اگه الآن كسي از اين خلاقيتا به سرش بزنه خيلي تحويلش نمي‌گيرن. چون وارد يه دوره‌ي ديگه شده‌يم.
يكي ديگه از خوبي‌هاي اين كتاب اينه كه آدم مي‌بينه بقيه‌ي آدما چه فكرايي مي‌كنن. يعني چه كارهاي جديدي مي‌كنن. يا اين‌كه كلاً نظرشون راجع به خيلي چيزا چيه. بعد آدم فكر مي‌كنه كاري مونده كه اينا قبلاً نكرده باشن؟ (حتماً مونده و لي الآن تو دوره‌اي هستيم كه خيلي جاي كار جديد به اون شكل نيست. حالا شايد بعداً شرايط عوض بشه.) عنوان فصل آخرش هنرمند در جامعه‌ي مدرنه كه اون‌جام خيلي حرفاي خوبي مي‌زنه. خلاصه كسي كه به اين جور چيزا علاقه‌منده حتماً اين كتاب رو بخونه. فقط طولانيه و ممكنه توي خوندنتون وقفه پيش بياد.

۱۰ شهریور ۱۳۸۸

دكتر خي‌ئل

ماريا ايرنه فورنس
بابك تبرايي
انشارات نيلا/88/ 18صفحه/ 500تومان
از سري كتاب كوچك نيلاست. پروفسور خي‌ئل وارد مي‌شه و براي تماشاگرها كلاس درس مي‌ذاره. درباره‌ي چندتا چيز صحبت مي‌كنه. شعر و توازن و جاه‌طلبي و انرژي و حقيقت و حكايت و زيبايي و عشق. يك سري نمودار هم در اين باره مي‌كشه كه توي كتاب اومده. اون در مورد همه چيز نظريه داره و جوري حرف مي‌زنه كه انگار از درستي اون‌ها مطمئنه. جواب‌ها معمولاً پيش پا افتاده و در عين حال جالب‌اند.
مي‌شه فكر كرد كه نويسنده كاملاً براي خودش تريبون درست كرده. يعني يكي مياد روي صحنه و در مورد چندتا موضوع صحبت مي‌كنه و مي‌ره. من مشكلي با اين قضيه ندارم يعني از طرحش خوشم مياد. يعني ايرادي نداره كه نمايشنامه فقط حرف‌هاي يكي راجع به موضوعات مختلف باشه. (البته با حرف‌هايي كه دكتر مي‌زنه شخصيتش هم ساخته مي‌شه.) 500تومن بدين يك نمايشنامه‌ي خوب بخونين.
«من كلمات لازم رو براي گفتن از زيبايي و از عشق ندارم. من. كه همه چيز رو مي‌دونم. – بعضي چيزها غيرممكن‌اند. [مي‌رود كنار تخته سياه] همون‌طور كه مي‌دونيم، عشق روز به روز افزايش پيدا مي‌كنه. اجازه بدين بگيم كه ميانگين عشق 100 درجه‌س. 10 درجه افزايش روزانه رو بهش اضافه مي‌كنيم. 7تا به خاطر استهلاك ازش كم مي‌كنيم و اين‌جوري افزايش خالص روزانه مي‌شه 3درجه. ظرف 10 روز افزايش مي‌شه 30تا، كه سطح رو مي‌رسونه به 130. يه دعواي گنده داريم كه 50تا از سطح كم مي‌كنه و مي‌آردش پايين تا 80. از اون‌طرف، افزايش روزانه‌ي 10 منهاي استهلاك 7 ادامه داره – كه افزايش خالص رو مي‌كنه 3.
بعد 7 روز، داريم افزايش سه ضرب در هفت كه مي‌شه 21. جمع زده مي‌شه به سطح پايين 80 و داريم 101. يعني بازگشت به حالت طبيعي. اين، حساب عشقه. ها! فكر مي‌كنيم ضد و نقيضه؟ عشق و رياضيات؟ نمي‌دونين كه مي‌تونين يه بله و يه نه رو بردارين و بذارين كنار هم، در هم مخلوط‌شون كنين، فشرده‌شون كنين تا يكي شن؟ اين در واقع همون سؤاله كه واقعيت چيه؟ مخالف‌ها و ضد نقيض‌ها طوري درهم فشرده مي‌شن كه نمي‌دونين كي يكي‌شون تموم مي‌شه و اون يكي شروع- بذارين ادامه بديم.»

خرمگس

اتل ليليان وينيچ
داريوش شاهين
سازمان انشارات جاويدان/ 1337/ 363صفحه/ 225ريال
من نمي‌دونم اين كتاب واقعاً شاهكار محسوب مي‌شه يا نه. يعني تعريف‌هايي كه مترجم اول كتاب كرده و... به هر حال به نظر من كتاب خوبي نبود. نه داستان جالبي داشت (يعني كليشه‌اي بود. يكي كه فكر مي‌كنن مرده و بعد با يه قيافه‌ي ديگه به همون جمع برمي‌گرده.) نه ديالوگ‌هاي خوبي و نه فضاسازي جالبي. بيشتر بحث‌هاي داستان راجع به نهضت آزادي تو ايتاليا و مسيحيته كه لااقل براي من جذابيتي نداشتند. شخصيت «آرتور» مخصوصاً تو قسمت اول كتاب خيلي مصنوعي و باورنكردنيه. انگار بخواي داستان يك جوون كه دنبال مذهب و حقيقته و يك استاد خوب داره رو به كليشه‌اي ترين وجه ممكن تعريف كني. توي قسمت دوم هم تبديل به شخصيتي مي‌شه كه هيچ شباهتي به قسمت اول نداره و دليل‌هايي كه براي اين تغيير مياره هم قانع‌كننده نيست. در كل هيچ‌كدوم از شخصيت‌هاي كتاب خوب پرداخت نشده‌ن. از توصيف بكر يا ديالوگ خوب و اين جور چيزها هم هيچ خبري نيست.