چارلز بوکفسکی
پیمان خاکسار
نشر چشمه/ چاپ اول۸۹/ ۲۹۹ صفحه/ ۵۸۰۰ تومان
«بوکفسکی در دوران کاریاش یک فیلمنامه به سفارش دوستش باربه شرودر نوشت. رمان هالیوود روایتی طنزآمیز از روند ساخته شدن فیلمنامه و ساخته شدن فیلم است. در این رمان بوکفسکی با خیلیها شوخی کرده. اسم بعضیها را تغییر داده و اسم بعضیها را نه.»
اولش به نظر میرسید میخواسته هر جور شده بامزهبازی در بیاره اما بعد خیلی بهتر شد. ممکنه یه دلیلش این باشه که خواننده به لحن داستان عادت میکنه. یکی از دوستهای بوکفسکی ازش خواهش میکنه یک فیلمنامه بنویسه و بوکفسکی هم دربارهی چند سال از زندگی خودش مینویسه که هنوز سنی نداشته و دائمالخمر شده بوده. رمان دربارهی مشکلاتیه که برای فیلم پیش میاد و جلوی ساخته شدنش رو میگیره. گرچه فیلم در نهایت ساخته میشه. در کل خود داستان اونقدر اهمیت نداره. در درجهی اول نحوهی توصیف بوکفسکی از اوضاع زندگی جالبه. اول کتاب نوشته «تمام شخصیتها خیالیاند و..» اما تمام شخصیتهای داستان واقعیاند. دربارهی نویسندگی هم زیاد حرف زده. هر چند صفحه پیش میاد که چند نفر میان و دربارهی نوشتههاش بد و بیراه میگن یا ازش تعریف میکنن. اگر با شخصیت خود بوکفسکی حال میکنید این کتاب رو بخونید. توی مجموعه شعر «سوختن در آب، غرق شدن در آتش» یک مصاحبه ازش هست که به شناخت شخصیتش کمک میکنه: «هیچوقت احساس دلتنگی نکردهام. در یک اتاق تنها بودهام. تمایل به خودکشی داشتهام. افسرده بودهام. حالم بد بوده. بدتر از بد. ولی هرگز احساس نکردم که کسی میتواند از در بیاید و من را از دست دردم خلاص کند. راحتتر بگم، دلتنگی هیچوقت آزارم نداده چون تمایل وحشتناکی به گوشهگیری داشتهام.»
مترجم آخر کتاب یک نمایه اضافه کرده و اسم اصلی شخصیتهایی رو که بوکفسکی توی رمان نوشته آورده. مثلاً بوکفسکی به جای دیوید لینچ، نوشته مانتس لب. یا به جای شان پن نوشته تام پل.
پیمان خاکسار
نشر چشمه/ چاپ اول۸۹/ ۲۹۹ صفحه/ ۵۸۰۰ تومان
«بوکفسکی در دوران کاریاش یک فیلمنامه به سفارش دوستش باربه شرودر نوشت. رمان هالیوود روایتی طنزآمیز از روند ساخته شدن فیلمنامه و ساخته شدن فیلم است. در این رمان بوکفسکی با خیلیها شوخی کرده. اسم بعضیها را تغییر داده و اسم بعضیها را نه.»
اولش به نظر میرسید میخواسته هر جور شده بامزهبازی در بیاره اما بعد خیلی بهتر شد. ممکنه یه دلیلش این باشه که خواننده به لحن داستان عادت میکنه. یکی از دوستهای بوکفسکی ازش خواهش میکنه یک فیلمنامه بنویسه و بوکفسکی هم دربارهی چند سال از زندگی خودش مینویسه که هنوز سنی نداشته و دائمالخمر شده بوده. رمان دربارهی مشکلاتیه که برای فیلم پیش میاد و جلوی ساخته شدنش رو میگیره. گرچه فیلم در نهایت ساخته میشه. در کل خود داستان اونقدر اهمیت نداره. در درجهی اول نحوهی توصیف بوکفسکی از اوضاع زندگی جالبه. اول کتاب نوشته «تمام شخصیتها خیالیاند و..» اما تمام شخصیتهای داستان واقعیاند. دربارهی نویسندگی هم زیاد حرف زده. هر چند صفحه پیش میاد که چند نفر میان و دربارهی نوشتههاش بد و بیراه میگن یا ازش تعریف میکنن. اگر با شخصیت خود بوکفسکی حال میکنید این کتاب رو بخونید. توی مجموعه شعر «سوختن در آب، غرق شدن در آتش» یک مصاحبه ازش هست که به شناخت شخصیتش کمک میکنه: «هیچوقت احساس دلتنگی نکردهام. در یک اتاق تنها بودهام. تمایل به خودکشی داشتهام. افسرده بودهام. حالم بد بوده. بدتر از بد. ولی هرگز احساس نکردم که کسی میتواند از در بیاید و من را از دست دردم خلاص کند. راحتتر بگم، دلتنگی هیچوقت آزارم نداده چون تمایل وحشتناکی به گوشهگیری داشتهام.»
مترجم آخر کتاب یک نمایه اضافه کرده و اسم اصلی شخصیتهایی رو که بوکفسکی توی رمان نوشته آورده. مثلاً بوکفسکی به جای دیوید لینچ، نوشته مانتس لب. یا به جای شان پن نوشته تام پل.