۶ اسفند ۱۳۸۶

حسي از سرپناه

حسي از سرپناه ------------------------------------- جان آپدايك --------------------------------------- ترجمه‌ي مه‌سا خليلي --------------------------------- 24 صفحه/ انتشارات نيلا/ 1386/ 400 تومان ----------------------------- من از آپدايك يك داستان كوتاه بيشتر نخونده بودم كه با اين يكي كه بازم داستان كوتاهه، مي‌شه دوتا. اون يكي توي «لاتاري، چخوف و داستان‌هاي ديگر» بود. «لاتاري...» مجموعه‌اي از داستان كوتاه بود از آپدايك و كارور و ايشي‌گورو و شرلي جكسون و آن تايلر و آن بيتي. از اين يكي بيشتر خوشم اومد. تعريف «حسي از سرپناه» رو توي يك مجله ديده بودم. ----------------------- راستش من يه حسي از داستان گرفتم كه شايد روح آپدايك هم ازش خبر نداشته باشه. البته فكر مي‌كنم استنباطم خيلي عجيب و غريب نيست و اون هم مي‌خواسته اين حس رو وارد داستان‌ بكنه. ---------- نمي‌دونم چرا داستان‌هاي آپدايك به طور مستقل تو ايران ترجمه نشده‌ن. (تا جايي كه من خبر دارم.) البته يه جايي خونده‌م كه به سانسور و اين حرف‌ها مربوط مي‌شه. آپدايك مثل شخصيت اول داستان‌ش، تو بچه‌گي لكنت زبون داشته.(هنوز هم داره؟) و احساس مي‌كنم به جز اين يه ويژه‌گي، تو يه سري خصوصيات ديگه هم شبيه «ويليام» باشه. ------------------------------------ «كتاب كوچكِ» نيلا، مجموعه‌ايه كه فكر كنم از سال هشتاد ويك دراومد و هنوزم ادامه داره. «حسي از سرپناه» پنجاه و پنجمي‌شه.

هیچ نظری موجود نیست: