بارون درختنشين
ايتالو كالوينو
(مترجم يادم رفته. كتاب رو از كسي گرفته بودم.)
نشر آگه(آگاه)
(الآنم شك كردم كه شايد نشر نگاه بود!)
(طبيعتن قيمت و تعداد صفحه و سال نشر هم يادم نيست.)
داستان حدود قرن هفده و هجده ميگذره. يه پسر دوازده ساله كه يه روز ميره بالاي درخت و ديگه پايين نميياد. اگه هر درخت رو «آ» فرض كنيم، جنگل اونها اينطوري بوده(از لحاظ انبوه بودن):
آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ
راحت ميشه از يك درخت پريد روي يكي ديگه. مادر و پدر كالوينو پزشك و گياهشناس بودن. خودشم به اين چيزا علاقه داشته. خيلي خوب توصيف و تصويرسازي كرده. ميشه از داستان برداشتهاي نمادين هم كرد...
كالوينو تو ايران شناخته شدهست و كارهاش طرفدار دارن. يه جا خوندم كه يكي از مترجماش گفته بود توي ايتاليا اينقدر شناخته شده نيست و زياد هم طرفدار نداره. چند وقت پيش تو موزه هنرهاي معاصر يه همايش راجع به كالوينو بود و چند هفته پيش هم يه جلسه توي شهر كتاب بود راجع به داستانهاي كوتاهش.
بارون درخت نشين با دو تا از كتابهاي ديگهش(ويكنت دونيمشده و شواليهي ناموجود) روي هم يه سهگانه هستن.
«اگر شبي از شبهاي زمستان مسافري» يكي از كتابهاي ديگهش تو بازيِ كتابهاي نيمخونده هميشه جزو منتخبين بوده.
ولي كالوينو واقعن نويسندهي خوبيه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر