۹ آبان ۱۳۸۸

حافظه‌ی شکسپیر

خورخه لوئيس بورخس

ترجمه‌ی بابك تبرايى
نشر نيلا (مجموعه‌ى كتاب كوچك)/ چاپ اول۸۵/ ۱۲ صفحه/ ۵۰۰تومان
هرمان سورگل، شخصيت اصلى داستان، يك اديب آلمانيه كه محور بيشتر تحقيقاتش شكسپير بوده. يك روز يكى از همكارهاش پيشنهاد مى‌كنه كه حافظه‌ى شكسپير رو به عنوان هديه از اون قبول كنه و توضيح مى‌ده كه وقتى توى ارتش پزشك بوده يك سرباز صفر كه دوبار تير خورده و نزديك مرگ بوده اين حافظه رو بهش تقديم كرده. سورگل حافظه رو قبول مى‌كنه و داستان پيش مى‌ره.
عجيب بودن داستان بيشتر به خاطر همين طرح كلى‌شه. بعد از قبول حافظه، داستان روند آروم و معقولى داره و در عين حال همه چيز توى هاله‌اى از قديمى و موهوم بودن میگذره كه خيلى توضيح دادنى نيست و احتمالاً توى بيشتر داستان‌هاى بورخس وجود داره.
توى يكى از صحنه‌هاى داستان، دوست سورگل يك حكايت مى‌گه: «در پنجاب يك‌بار يكى از رفقا گدايى را به من نشان داد. حتماً مى‌دانيد كه در قصص اسلامى، شاه سليمان حلقه‌اى داشته كه به او اجازه مى‌داده زبان پرنده‌ها را بفهمد. آن زمان همه اعتقاد داشتند كه اين گدا به طريقى همان حلقه را به دست آورده است. قيمت اين شىء چنان بالاتر از هر تخمينى بود كه گداى بيچاره هرگز نتوانست بفروشدش، عاقبت هم در يكى از صحن‌هاى مسجد فاضل‌خان در لاهور فوت كرد.» قبول كردن حافظه‌ى شكسپير براى سورگل تبعات داره. مثل اين‌كه توى اين حكايت فهميدن زبان پرنده‌ها براى گدا تبعات داشته باشه و در نهايت باعث پشيمونی گدا بشه. در كل اين مضمون تا حالا زياد تكرار شده. يعنى مايه‌ى اصلى داستان چيز تازه‌اى نيست اما شيوه‌ى روايتش جالبه. مثلاً شخصيت سورگل كاملاً توى نثر داستان تاثير گذاشته. يعنى نثر داستان علمى و محققانه‌ست.

هیچ نظری موجود نیست: